پارت صد و شانزده

زمان ارسال : ۲۲۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

وقت ناهار برگه‌ی مرخصی را از هلن می‌گیرم و پر می‌کنم. برای یک روز مرخصی دیگر به ناچار پیش منصور امیری می‌روم. می‌دانم آمار مرخصی‌های این چند وقتم بیشتر از دو روز و نصفی که در ماه مجاز است شده است. اما چاره‌ی دیگری ندارم؛ فردا آخرین جلسه‌ی دادگاه است و به هر قیمنی شده باید در دادگاه حاضر شوم. دیشب سمیر تا صبح برایم پیامک فرستاده و خواسته بود بیشتر فکر کنم. اصرار داَشت که هنوز دیر نشده

1469
476,163 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فایزه

    00

    خوبه

    ۳ هفته پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🥰🥰🙏🏻

    ۳ هفته پیش
  • فایزه

    00

    خوبه

    ۳ هفته پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🥰🥰🙏🏻

    ۳ هفته پیش
  • سیتا

    00

    امیری دو چالش بعدی آوا هست

    ۷ ماه پیش
  • دلنیا

    00

    منصور دردسر نشه😑

    ۷ ماه پیش
  • اسرا

    00

    منصورنمیدونه که آواداره جدامیشه دردش چیه به زن شوهرداراینجوررفتارمی کنه

    ۷ ماه پیش
  • Aa

    10

    منصور هم گلوش گیر کرده پیش آوا😉😁عالی بود سپاس👏👌🌸🌼

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید