کوه آمین به قلم زهرا باقری
پارت چهل و سوم
زمان ارسال : ۲۶۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
ستاره هنوز خوابیده بود، خوابشم عمیق به نظر میومد ولی نه روی تخت من!
از اونجا که من میدیدم بدن ستاره چند سانتی با تخت فاصله داشت!
درست جلوی چشمام بود! انگار دو تا موجود نامرئی بلندش کرده بودن..!
دیدن اون صحنه اونقدر بهم شوک وارد کرد که نتونستم جلوی خودمو بگیرم و با صدای بلند صداش کردم.
با داد من سر ستاره چرخید ولی بیدار نشد. به جاش بقیه با سرعت از پله ها دویدن بالا!
نمیدون