پارت بیست و ششم

زمان ارسال : ۲۵۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 16 دقیقه

ساعت هشت صبح معین دکمه‌ی روی ریموت را فشرد و کرکره‌ی برقی فروشگاه بالا رفت. به همراه رضا وارد شدند. چند دقیقه‌ی بعد هم که محمد از راه رسید، هر سه برادر خیلی خشک و خالی سلامی به یکدیگر گفتند و هر کدامشان طبق معمول توی قسمت خودشان مشغول به کار شدند. رض ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.