مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت بیست و پنجم
زمان ارسال : ۲۵۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 15 دقیقه
سهیل سری تکان داد.
- سلام. بفرمایید؟
معین لبهایش را با زبان تر کرد و از همان فاصله نگاهی به سر خیابان انداخت... به ماشینش که کنار تیر چراغ برق پارکش کرده بود و به چهرهی ناپیدای فریال که میدانست دارد نگاهش میکند.
- آقای مرتضی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فرگل
02توی این عکس ها که گذاشتی از لحاظ قیافه معین خیلی پیرمردها وله فریال نمیاد🥲