پارت سی و نهم

زمان ارسال : ۱۹۹ روز پیش

_ من ذاتاً از گرد و قلمبه ها خوشم میاد. هرچی تپل‌تر، شیرین‌تر.
ساناز در جواب کنایۀ معنادارش چشم دراند. حامی با حوصله استیک زیر دندان فشرد. چشمان خندانش در محیط خلوت دورشان چرخید و لبخند به روی صورت سرخ دختر جوان زد.
خون خو ِن ساناز را بابت طعنه و لبخند حامی می خورد. رسماً مسخره اش می کرد. با لحن جگر سوز زبان جنباند: حیف شد. نشد به مراد دلت برسی. زودتر از اونی که فکرش کنی جمشید َدکش ک

66
20,471 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
95 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید