پارت سی و نهم

زمان ارسال : ۲۵۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

_ من ذاتاً از گرد و قلمبه ها خوشم میاد. هرچی تپل‌تر، شیرین‌تر.
ساناز در جواب کنایۀ معنادارش چشم دراند. حامی با حوصله استیک زیر دندان فشرد. چشمان خندانش در محیط خلوت دورشان چرخید و لبخند به روی صورت سرخ دختر جوان زد.
خون خو ِن ساناز را بابت طعنه و لبخند حامی می خورد. رسماً مسخره اش می کرد. با لحن جگر سوز زبان جنباند: حیف شد. نشد به مراد دلت برسی. زودتر از اونی که فکرش کنی جمشید َدکش ک

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.