ماتیلدا به قلم حانیا بصیری
پارت بیست و سوم :
زنگ زدم به بچه ها و جویای حالشون شدم
البته بماند که کلی سوال پیچم کردن و منم با گفتن اینکه این جریانات مربوط به یکی از پرونده های پزشک قانونی که زیر دستم بوده و درخواست رشوه بهم دادن ولی من قبول نکردم سر و ته ماجرا را هم اوردم
ولی بعید میدونم باور کرده باشن.
بلافاصله رفتم پیش صاحب خونه ام و کارای فسخ قراردادو انجام دادم و قرار تخلیه رو هم گذاشتیم برای پسفردا.
برگ
مطالعهی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۲۱ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مریم گلی
00خیلی دلم میخواد بدونم ساعت هشت چه اتفاقی می افته ،ممنون نویسنده جان