دادگاه مردگان به قلم سهیلا عبدی
پارت پنجاه و دوم
زمان ارسال : ۲۴۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
متفاوت بودن برای من تفسیر مختلفی داشت. نفسش را در سینه حبس کرد که گفت:
- من واقعا یک جادوگرم ولی نه یک جادوگر عادی بلکه یکی از بهترین جادوگرهای این عصر و زمان!
الکس پوزخندی زد:
_ بعد از این همه دروغ چطور میخوای باورت کنم؟
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما