پارت نوزده

زمان ارسال : ۲۳۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

و ایزابلا که توسط مورچگان از خانه‌ی آقای کوئین خارج شده بودند به محض آنکه مورچه‌ها دست از سرشان برداشتند فورا به سمت کالسکه‌شان دویدند و به سوی قصر حرکت کرده بودند.
حالا ملکه‌ی سرخ پوش به خاطر پیدا نکردن آن محلول خیلی عصبانی بود. آقای کوئین گفته بود که ولادیمیر موفق به ساخت آن محلول شده است... پس باید آن را مال خود کند. اما چگونه؟ این بار چه کند که موفق شود؟ باید نقشه‌ای می‌کشید.

206
14,825 تعداد بازدید
122 تعداد نظر
33 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

آزاده دریکوندی : ۶ ماه پیش

دوستان عزیزم سلام💚
ممنونم به خاطر وقتی که برای این نوشته گذاشتید
طبقه‌ی زیرین یک داستان کوتاه و پر از رمز و رازه که هر خواننده‌ای می‌تونه برداشت‌های متفاوتی از قصه داشته باشه.
پایان رمان احتمالا کمی شما رو شوکه کنه و انتظارش رو نداشته باشید؛ اما مطمئن باشید این بهترین پایان برای طبقه‌ی زیرین بود و امیدوارم باهام موافق باشید.
یکی از فکت های رمان:
ملکه‌ی خونخوار (ایزابلا) در اصل همون ویکتوریا، عشق قدیمی آقای کوئین بود منتها به خاطر دریای فراموشی هیچکدوم هرگز همدیگه رو به یاد نداشتن و ما این موضوع رو از گردنبند ملکه متوجه می‌شیم.
باقی فکت‌های رمان به عهده‌ی برداشت خودتونه💚
امیدوارم ازش لذت برده باشید و نظرتون رو بهم بگید.
موفق باشید

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    چه بد شدحالاچی میشه

    ۸ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    🤷

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید