طبقه ی زیرین(به همراه جلد دوم) به قلم آزاده دریکوندی
پارت هجده :
قبل از آنکه وارد اتاق شوند صدای آقای کوئین را شنیدند که پشت سرشان ایستاده بود. چشمان درشتش برق می زدند و لبان باریکش لبخند.
چارلی: بله من دیوانهام و این خیلی بهتر از احمق بودنه!
ملکه و ایزابلا با چشمانی گرد شده از تعجب به او نگاه میکردند. ولادیمیر نیز کنار او ایستاده بود ملکه با دیدن ولادیمیر متعجب گفت:
- پس تو...
و ادامهی حرفش را خورد. چارلی گفت:
- بله. ولادیمیر. دوست
مطالعهی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۲۹ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ایلما
00وای خیلی خوب بودن مورچه هافکرن تمام تن بدنشون خارش بگیره😁 خانم گرین م خیلی حواس پرتی داره یا ازقصدش بال مگس و نکنده