تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و یازده
زمان ارسال : ۲۲۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 11 دقیقه
مراسم هفتم آقای امیری را در مسجدی در میدان تجریش برگزار کرده بودند. به همراه همکارانمان تاج گل بزرگی را برای عرض تسلیت آماده کرده و پیش از مراسم به مسجد فرستاده بودیم. من و هلن هم با هم قرار گذاشته و به مسجد رفته بودیم. سر تا پایمان مشکی بود و قلبم از این همه سیاهی به درد میآمد. جمعیت زیادی در مسجد حضور داشتند و تا چشم کار میکرد سیاهی بود و سیاهی. صندلیهای ردیف اول را خانوادهی آقای ا
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
دقیقا🌺🌺
۳ ماه پیشنام من فاطمه
00عالی
۷ ماه پیششیوا
00سلام میخواستم بگم قسمت جدید تکرار قسمت قبل بی زحمت جدیدش رو لطف کنید
۷ ماه پیشسیتا
00حالا چند روز مونده به جدایی پیام بازی چی میگه دیگه والا
۷ ماه پیشدلنیا
00عالی❤
۷ ماه پیشاسرا
20بله وای به حال دگران عالیه ❤
۷ ماه پیشAa
20آخه چقدر مشکله 🌺
۷ ماه پیش
اکرم Alizadeh
00دلم واسه اقایحیی سوخت بیچاره،پدرو مادرا باید جور بچه ها وبکشن