پارت صد و ده

زمان ارسال : ۲۲۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه

آقای سلیمی تماس گرفته و اطلاع داده بود که با سمیر قرار گذاشته است و اصرار داشت خود من هم در این ملاقات باشم. می‌خواست با یادآورب مبلغ بالای مهریه، او را در لفافه تهدید و راضی به طلاق توافقی کند. من اما فکرهای دیگری در سر داشتم؛ او را سر قرار با سمیر می‌فرستم و خودم آماده می‌شوم تا به دیدن کس دیگری بروم. تنها کسی که تیغش در این ماجرا برش بیشتری داشت و اگر می‌خواست می‌توانست کمکم کند آقا

1469
475,563 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • محبوبه

    00

    عالی

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    👄👄👄

    ۴ ماه پیش
  • یانا

    00

    ای دادبیداد

    ۶ ماه پیش
  • رها

    00

    کسی که اشتباهی میکنه هیچوقت نبایدفرصت دوباره بهش داد

    ۷ ماه پیش
  • سیتا

    00

    کاش آدم های مثل مینو نبودن که اینطوری زندگی دیگران رو خراب کنن

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    کاش...🌺

    ۷ ماه پیش
  • Aa

    30

    عالی بود ممنون👏👏👏🙏🌼🌸🌺

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    زنده باشید به مهر🌺

    ۷ ماه پیش
  • اسرا

    10

    عالیه خانم اصغری گل

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    عاالی وجود گلتونه.🌺

    ۷ ماه پیش
  • دلنیا

    00

    رمانت عالیه🤍بعضی وقتا توی دنیای رمانت غرق میشم واقعا از ته دل حسش میکنم ♡

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    خوشحالم ازهمراهی گرمتون.

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید