پارت صد و پنجم

زمان ارسال : ۲۲۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه

از حسن آقا خداحافظی می‌کنم و تصمیم می‌گیرم پیش از رفتن به هتل، چرخی در بازار بزنم و مانتو و شلوار مناسبی برای مراسم افتتاحیه بخرم. هوا در تبریز خیلی زودتر از تهران سرد شده و یک هفته است که با پالتو بیرون می‌روم. جلوی یکی از فروشگا‌ه‌های بزرگ که با نورپردازی هوشمندانه و زیبایش چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌کند می‌ایستم. دکور خیلی زیبایی دارد اما اگر دست من بود، گوشه‌ی خارجی ویترین یک

1469
475,382 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    هرشب ساعت۱۰:۳۰پارت هست امشب میفهمیم سمیره چکارمی کنه

    ۸ ماه پیش
  • سیتا

    00

    اوه اوه سمیر اومد

    ۸ ماه پیش
  • سارای

    00

    وای فاطمه جون بهمون یه پارت هدیه بده امروز ببنیم این سمیر چی میگه من تا فردا از استرس میمیرم🥺🥺

    ۸ ماه پیش
  • دلنیا

    00

    از همین لحظه استرس گرفتم 😬سمیر میخواد چی بگه🙄😬

    ۸ ماه پیش
  • اسرا

    10

    حالاهرچقدرآواآبرداری میکنه سمیرکارخرابی نکنه جلوی جمع

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید