تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و پنجم
زمان ارسال : ۲۲۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه
از حسن آقا خداحافظی میکنم و تصمیم میگیرم پیش از رفتن به هتل، چرخی در بازار بزنم و مانتو و شلوار مناسبی برای مراسم افتتاحیه بخرم. هوا در تبریز خیلی زودتر از تهران سرد شده و یک هفته است که با پالتو بیرون میروم. جلوی یکی از فروشگاههای بزرگ که با نورپردازی هوشمندانه و زیبایش چشم هر بینندهای را خیره میکند میایستم. دکور خیلی زیبایی دارد اما اگر دست من بود، گوشهی خارجی ویترین یک
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
سیتا
00اوه اوه سمیر اومد
۸ ماه پیشسارای
00وای فاطمه جون بهمون یه پارت هدیه بده امروز ببنیم این سمیر چی میگه من تا فردا از استرس میمیرم🥺🥺
۸ ماه پیشدلنیا
00از همین لحظه استرس گرفتم 😬سمیر میخواد چی بگه🙄😬
۸ ماه پیشاسرا
10حالاهرچقدرآواآبرداری میکنه سمیرکارخرابی نکنه جلوی جمع
۸ ماه پیش
اسرا
00هرشب ساعت۱۰:۳۰پارت هست امشب میفهمیم سمیره چکارمی کنه