پارت صد و چهل و هشتم

زمان ارسال : ۱۸۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

_ نَمیره یه‌‌وقت. بلندش کن ببریم تو گناه دختر مردم.
_ نه. همین‌جا خوبه‌. سرده مستی از سرش می‌پره.
سکینه هینی کشید و گونه‌ی خودش را چنگ زد.
_ ای‌ خدا مرگم بده.
طاهر که خوب می‌دانست مست بودن یک زن چه ننگ بزرگی به حساب می‌آید و در باور هرکسی نمی‌گنجد، آهسته‌تر توضیح داد:
_ تو راه که میومدم دیدم قیامتیه دور خونه‌ی نظام. گفتن جاوید بدمستی کرده با یه مشت اجنبی افتادن به جون

171
59,314 تعداد بازدید
84 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید