اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و چهل و ششم
زمان ارسال : ۱۸۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
_ یادمه. خوبم یادمه. ولی تو بگو من چی کار کنم که یه زن خوشگل دارمو حالم همیشه خرابه.
_ به خودت بیا. دست بردار از اون زهرماری که پنج ساله امون منو و خودتو و بقیهرو برده.
جاوید که سرش حسابی گرم بود و شیطنت از نگاهش میبارید سری تکان داد و گفت:
_ برمیدارم.
_ برو بیرون جاوید. نزار یه ریزه حرمت بینمونم شکستهشه.
_ نمیتونم.
ماهصنم درمانده ناله زد و به التماس افتاد.<
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.