پارت صد و چهل و یکم

زمان ارسال : ۱۸۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

مولود که رفت ماه‌صنم یک دم آرامش نگرفت. فکر مردن، آن‌هم غریب و بی‌صدا، جوری که نظام می‌خواهد و بعدها بیخ گوش مردم نقل می‌کند حسابی آزارش می‌داد. مردن که خوب بود. اولِ آسایش و آزادیش بود. ماه‌صنم از زجرکُش شدن هراس داشت. از ماندن و زنده به گور شدن‌. ا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید