اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و سی و سوم :
ابروهای نامی بالا رفت. همزمان لب باز کرد حرف دیگری بزند که جمله ی دریا با کلام خودش یکی شد. جفتشان به خنده افتادند. دریا لبی گزید و محترمانه سرش را پایین انداخت.
_ اول شما بفرمایین.
آرام و متین و صبور میزد. روحیه ای که در ابتدای ورودش به این خانه در چهره اش کمتر دیده میشد. نامی سینه ای سبک کرد و پرسید:
_ امروز خیلی به حرفات فکر کردم. خواستم بپرسم نظرت چیه پرونده ی یلدا رو به جریان بن
اسرا
00چراحاضرنیست پیگیرخواهرش نیست🙏