پارت صد و سی و دوم :

دریا سر روی پای پیر زن گذاشت و دستهای چروکیده اش نوازش داد.
ماه صنم آهی کشید و بعد از سکوتی بلند مدت گفت:
_ پیغوم فرستادم خونه ی آقام که بیاد دنبالم. دیگه طاقت نداشتم. چند روز که از مرگ‌ پری گذشت همه چی برگشت به روز اول. انگار نه انگار یه آدم تو این خونه مرده. انگار نه انگار اون آدم یه روز سوگلی بوده و خانم این خونه‌‌. پری خیلی زود از خاطر همه رفت. حتی از خاطر مولود که با حرفای آخرش سخت

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۰۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.