پارت صد و سی و یکم

زمان ارسال : ۱۹۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

ماه صنم فقط و فقط نگاهش کرد. مولود مویه کنان سری تکان داد و در ادامه با خودش گفت:

_ سرنوشت توام مثل بقیه با مصیبت نوشتن. روزی که اومدی، سفید بختی رو تو پیشونی بلندت دیدم و حسادت کردم. ولی شبش نشستم به التماس. اشرف افتاد به جون تو و من افتادم ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید