اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و سی و یکم :
ماه صنم فقط و فقط نگاهش کرد. مولود مویه کنان سری تکان داد و در ادامه با خودش گفت:
_ سرنوشت توام مثل بقیه با مصیبت نوشتن. روزی که اومدی، سفید بختی رو تو پیشونی بلندت دیدم و حسادت کردم. ولی شبش نشستم به التماس. اشرف افتاد به جون تو و من افتادم به درگاه خدا. انگاری من چشمت زده بودم که زیر دست و پای اشرف جون میدادی.
_ پری؟ پری چی شد؟
ماه صنم وسط درد دل مولود ناله زد. نگاه مولود چرخید. چن
اسرا
00ای نظام چقدرکه زالوصفتی 🙏