پارت صد و بیست و چهارم :

خاتون لیوان آب را به لبهای خشک ماه صنم چسباند و پر غصه در جوابش گفت:
_ اونم خوبه. ما که رسیدیم طبیب کنارش بود. آقاتم دست و پا کرد تو رو زودی آورد خونه.
ماه صنم جرعه ای از آب لیوان را سر کشید. خاتون پر بغض ادامه داد.
_ ستم کردی به خودت دختر. طبیب می گفت سبک سنگین بلند کرده دخترت.
قطره ای آب از کنار لب ماه صنم راه گرفت و تا زیر چانه اش سر خورد. خاتون بغضش را بلعید. به آرامی ماه صنم را

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۱۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.