پارت صد و بیست و سوم :

فقط به خاطر اینکه کسی تا این ساعت من واسه خودم نخواسته.
درد ماه صنم تمامی نداشت. پری که انگار با حرف بر درد جسمش غلبه میکرد، بی توجه به حال ماه صنم گفت:
_ ببینم تو، تو اصلا میدونی اسم واقعی من چیه؟
ماه صنم ناله ای از درد زد و گوشه ی لبش را به دندان گرفت. پری در ادامه گفت:
_ لیلی. از وقتی پری شدم که پام به کاباره ها باز شد. تا قبل ازاون فقط لیلی بودم.
_ لیلی؟
ماه صنم ناله زد.

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۱۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    کارجمشیدواقعاحقیقت ۱خان چنین بلایی سرمردم میاوردتاکشتنش🙏💞

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.