پارت صد و بیست و دوم :

_ ماه صنم؟
صدا آمد. انتهای یکی از پس کوچه های عریض و طویلی صدای زنی آمد و قدم های تند ماه صنم را به زنجیر کشید. ماه صنم ایستاد. نفس نفس زنان نگاهی در اطراف چرخاند و روی چهره ی متعجب مولود توقف کرد.
_ چی شده دختر؟ پریشونی چرا؟
مولود پیش آمد. بقچه ی حمامش را زیر بغل زده بود و گونه هایش به رنگ گل های محمدی بود. لبهای سفید و خشکیده ی ماه صنم از هم کشیده شد. مولود را انگار خدا رسانده بود. م

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۱۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.