پارت صد و بیست و یکم :

خلاف همه ی روزها امروز خانه خلوت بود‌‌. امروز که حال ماه صنم آشفته بود، مولود نوبت حمام داشت و مهری برای خرید از خانه بیرون زده بود‌. ماه صنم تلوتلو زنان خودش را به ورودی سرداب رساند. بی رمق دستش را به دیواره ی خنک آن گرفت و یکی یکی پله ها را پایین رفت. هر چه پایین تر می رفت هوا خنک میشد و دلش بیشتر حال میامد. وارد شد. ابتدا اجازه داد چشمش به تاریکی آنجا عادت کند و بعد راه افتاد‌. قدمهایش ول

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۲۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    پری نمیره خونش گردن ماه صنم بیفته

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.