پارت صد و چهارده

زمان ارسال : ۲۱۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

خلاصش کردم، قبل از اینکه مثل مادرش خار و زار این خاندان شه.

نفس گرفت. دوباره گفت:

_ من ناراحت نیستم. پس توام نباش.

ماه صنم دیگر هیچ حرفی برای گفتن نداشت. مولود در ادامه دست سردش را روی دست او گذاشت و دوباره لبخند زد.

_ یه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید