اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و دوازده
زمان ارسال : ۲۱۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
این بار تلاش بیشتری کرد و ضمن اینکه مچ دستش را از میان پنجه های او خلاصی میداد غرید:
_ عاطفه نداری جاوید. هنوز یه شب از مردن مادرت نگذشته که رفتی سراغ اون زهرماری.
جاوید تک خند زد. ماه صنم نیم خیز شد و در ادامه گفت:
_ لااقل میذا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما