پارت صد و هشتم :

نیلو دلخور از شهاب رو گرفت. شهاب ولی فشاری به شانه های او وارد کرد و بامزه کنار گوشش پچ زد:
_ غلط نکنم گور خودمو کندم، آره؟
نیلو دلخور از گوشه ی چشم نگاهش کرد و غر زد:
_ امشب مسافری. کف پاتم اگه میخاره دلیلش اینه. ولی واسه دماغت هیچ تجویزی ندارم.
شهاب باز هم خندید. دریا نگران رابطه ی این دو نفر بود که نامی هوشمندانه وارد بحثشان شد و مداخله کرد.
_ اتفاقا داروی اون یکی پیش منه.

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۱۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • .

    00

    خوب

    ۲ ماه پیش
  • اسرا

    00

    🙏

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.