اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و پنجم :
_ نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد
جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد.
نامی آب دهانش را بلعید. ماه صنم با قدرت ادامه داد:
_ آره پسرجان. اگه الان واسه خودت کسی شدی و سری تو سرا درآوردی، همش حاصل خون دلیه که پدر و مادرت خوردن.
_ اونا برای من هیچ کاری نکردن. اگه خون دلیم بوده شما خوردین.
مهره های تسبیح میان انگشتان ماه صنم می چرخید و لبخند غمگینش را عمیق تر می کرد. سرش را
اسرا
00ممنون زیبابود⚘💋