پارت صد :

روزبه آمده بود. کمی بعد از آنکه دریا به بهانه ی خستگی از عصمت جدا شده بود. آمده و بود و بعد مدتها پرده از جنایتی بزرگ برداشته بود‌. روزبه آمده بود و جانش را برده بود. همه ی امیدش، تمام زندگیش.
بغض کرد. باز هم گوشه ی چشمش به اشک نشست و با صدایی خش دار ناله زد:
_ من خوبم.
نامی ولی مطمئن نبود. حالش دریا خوب که نبود هیچ، به شدت هم نگران کننده بود. کلافه دستی به صورتش کشید و تصمیم گرفت فعل

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۲۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    واقعاشوک بدی ولی چرادریاتوقع جنین اتفاقی نداشت ازاون ۲نفرهمه چیزبرمی آید🙏

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.