پارت نود و نهم

زمان ارسال : ۲۳۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

عصمت با چندتا نایلون بزرگ از پله های ورودی پاساژ سرازیر بود و با چشم دنبال دریا می گشت. روزبه نگران حال وخیم دریا بود‌ و ناگزیر از رفتن. دریا خم شد. فشاری به قفسه ی سینه اش وارد کرد و یک قطره اشک مقابل پایش روی زمین چکید‌. عصمت از فاصله ی چند متری در ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید