قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و چهارده
زمان ارسال : ۱۸۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
پنج روز بعد!
جام عطرش را برداشت و قسمتی از گردن و مچ دستش را به رایحهی آن معطر کرد.
حسابی به خودش رسیده بود تا بعد از یک وقفهی چند روزه حسابی در چشم نگارش جلوه کند.
زهرا سادات به دیوار اتاق تکیه زده بود و با عشق نگاهش میکرد.
بلاخره تمام شده بود. بعد از سالها نگاه یاسینش نه فراری بود و نه بویی از شرمندگی میداد. شاداب بود و پر از شور زندگی.
لبهایش به لبخندی شیری
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.