قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و هشتم
زمان ارسال : ۱۹۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
_ منم امیدوارم سرگرد، امیدوار که شرمندهی بعضیا نشم.
**
مثل مورچهای که احساس خطر میکند روی زمین سفت و خاکی در خودش چنبره زده بود. به اختیار نه، به اجبار!
دستهایش را از پشت بسته بود و مچ پاهایش را تا قسمتی از ساق با طناب پوشانده بود. روی دهانش هم که چسبی به پهنای پنج سانت زده بود که ذرهای خیال فرار به سرش راه ندهد.
البته فرار با این پای زخمی و این جسم نیمهجان غیر ممکن
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.