طبقه ی زیرین(به همراه جلد دوم) به قلم آزاده دریکوندی
پارت هفده :
ولادیمیر به خوبی میدانست که الان چه بلایی بر سر دوستش خواهد آمد به همین دلیل بی آنکه کسی متوجه شود خودش را به اتاق شمارهی دو رساند. چقدر خوشحال بود از اینکه رمزها را میداند. دستش را بر روی در گذاشت و... چقدر در این مدت آقای کوئین را دوست داشت که دلش نمیآمد آن رمز را بگوید. چشمانش را بست و به خاطر اورد که...
« اگه من این جمله رو بگم شما ناراحت نمیشین؟
- نه دوست من. بهت اطمینان مید
مطالعهی این پارت کمتر از ۸ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۳۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ایلما
00یعنی هیچ کدوم از دوستای چارلی نمیتونن جلوی ملکه روبگیرن نخودهر آش وقتی بایدباشه غیبش میزنه برعکسع