پارت بیست و یکم :

تا دید سد راهش شدم ایستاد و خشمگین دستشو اورد بالا آب دهنمو قورت دادم اما همچنان نگاه عصبانیمو از چشماش برنداشتم همینکه که اومد بزنه تو صورتم با صدایی که از پشت سرش شنید دستش چند سانتی متری صورتم متوقف شد
- سردار گفت دختره کاریش نشه.

شایان چند ثانیه عصبانی بهم زل زد و بعد دستشو مشت کرد و رفت عقب.
نفسمو نا محسوس رها کردم و نازنین دستشو گذاشت رو شونه ام و دستمو گرفت و کشیدم ع

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۸ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۲۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم

    00

    خوب

    ۱۱ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۱۹ ساله 00

    میگه گو خورده دست به من بزنه🤣🤣چقدر قشنگ حرس شایان و در آوردایول 🤣🤣چقدر شجاع فرشته😍👏😘

    ۱۱ ماه پیش
  • آمینا

    10

    تو روی یارو نگاه میکنه میگه گه خورد منو بزنه 😅😅😅لایک داری فرشته

    ۱۱ ماه پیش
  • پرنیا

    10

    چ جراتی داره فرشتهه😑😑

    ۱۱ ماه پیش
  • Sahar

    10

    وااااااای باز قلبم😍🤩🥲چرا باز جای حساس تموم شد🥲

    ۱۱ ماه پیش
  • حانیا بصیری | نویسنده رمان

    هیجانتون نیفته 😎😂

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.