پارت سی و ششم

زمان ارسال : ۲۰۹ روز پیش

ساناز با ترشرویی جواب داد: نه. حساسیت فصلیه.
_ قبلا حساسیت فصلی نداشتی!
_ حالا دارم. باید ازت اجازه می گرفتم؟
حامی شانه بالا داد و دوستانه لبخند زد. روی چمن مقابلش دو زانو نشست. نگاه به صورت تپل و سرخ و مژه های به هم چسبیده اش کرد و کادو را پیش برد. محتوای کادو شال حریر سبز سنگ
دوزی شدۀ گران قیمت بود.
_ این چیه؟
_ کادوئه. واسه تو گرفتم. یه شال سبز زمردی... هم رنگ چشمات. مطمئ

66
20,484 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
95 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    چقدربهم میان حامی وساناز😍

    ۷ ماه پیش
  • رویا ملکی نسب | نویسنده رمان

    😍😍😘

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید