شکار او به قلم حدیث افشارمهر
پارت دوازده :
بدهنم باز مونده بود سرم رو به چپ و راست تکون دادم و به دیوار رو به رو اشاره کردم.
سرش رو برگردوند و نگاهی انداخت انگار اون هم منظورم رو فهمید که لب زد:
-یعنی چی؟
با حیرت زمزمه کردم:
-این همه مدت همه چیز جلوی چشمم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
وو
00دلل