پارت نود و نهم

زمان ارسال : ۲۱۰ روز پیش

چند‌متر دورتر از ویلا کیومرث در ماشین نشسته‌بود و تجمع نیروهای پلیس را نظاره می‌کرد.همواره خواهان عدالت بود و حال با دیدن دستبند نقره‌‌ای به دور دستان کیومرث؛می‌توانست اندکی احساس رضایت کند.به واسطه‌ی رز مدارک محکمه‌پسندی را به سرهنگ محمدی تحویل‌داده ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید