آواز صبح مشرقی به قلم دیبا کاف
پارت چهارده
زمان ارسال : ۲۰۹ روز پیش
سر تکون دادم و نگاهی به محتوی لیوان در دستم انداختم.
برای نوشیدنش یکم تردید داشتم.
مدت ها بود لب به نوشیدنی الکلی نزده بودم اما خوب میدونستم شامپاین خیلی گرون و مرغوبی سفارش داده.
از وجنات پسرحاجی کاملا معلوم بود که پولش از پارو بالا میره و به احتمال زیاد از جیب باباش پول خرج میکرد که اینجوری بریز و بپاش کرده بود.
با خودم فکر کردم حالا که اینجا بودم چرا به خودم سخت بگی
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.