پارت شانزده

زمان ارسال : ۲۴۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

ولادیمیر دیگر چیزی نگفت. در واقع از عصبانیت آقای کوئین حساب برد اما همچنان تصمیم داشت بر روی حرف خود بماند. می‌دانست که کشف آن محلول دنیا را نابود خواهد کرد و او این را نمی‌خواست هرچند که دنیا جای بدی باشد اما او نابودی‌اش را نمی‌خواست. آن دنیا برای ولادیمیر دردناک بود؛ ولی مطمئنا برای خیلی‌ها این گونه نبود.
الکساندر شمعی را روشن کرد و بر روی میزی گذاشت تا فضای خانه‌اش پر نور تر ش

206
14,841 تعداد بازدید
122 تعداد نظر
33 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

آزاده دریکوندی : ۶ ماه پیش

دوستان عزیزم سلام💚
ممنونم به خاطر وقتی که برای این نوشته گذاشتید
طبقه‌ی زیرین یک داستان کوتاه و پر از رمز و رازه که هر خواننده‌ای می‌تونه برداشت‌های متفاوتی از قصه داشته باشه.
پایان رمان احتمالا کمی شما رو شوکه کنه و انتظارش رو نداشته باشید؛ اما مطمئن باشید این بهترین پایان برای طبقه‌ی زیرین بود و امیدوارم باهام موافق باشید.
یکی از فکت های رمان:
ملکه‌ی خونخوار (ایزابلا) در اصل همون ویکتوریا، عشق قدیمی آقای کوئین بود منتها به خاطر دریای فراموشی هیچکدوم هرگز همدیگه رو به یاد نداشتن و ما این موضوع رو از گردنبند ملکه متوجه می‌شیم.
باقی فکت‌های رمان به عهده‌ی برداشت خودتونه💚
امیدوارم ازش لذت برده باشید و نظرتون رو بهم بگید.
موفق باشید

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    مک کوین بایدمحلول وضدخارش وحساسیت همیشه همراهش باشه.الان واقعا قضیه نگران کننده شده ولادیمیر بدون دفاع وکوین م که اونجوری 😢منم استرس گرفتم😂

    ۸ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    می‌گی مک کویین یاد کارتون ماشین‌ها می‌افتم🤣

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید