پارت شانزده :

ولادیمیر دیگر چیزی نگفت. در واقع از عصبانیت آقای کوئین حساب برد اما همچنان تصمیم داشت بر روی حرف خود بماند. می‌دانست که کشف آن محلول دنیا را نابود خواهد کرد و او این را نمی‌خواست هرچند که دنیا جای بدی باشد اما او نابودی‌اش را نمی‌خواست. آن دنیا برای ولادیمیر دردناک بود؛ ولی مطمئنا برای خیلی‌ها این گونه نبود.
الکساندر شمعی را روشن کرد و بر روی میزی گذاشت تا فضای خانه‌اش پر نور تر ش

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۳۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    مک کوین بایدمحلول وضدخارش وحساسیت همیشه همراهش باشه.الان واقعا قضیه نگران کننده شده ولادیمیر بدون دفاع وکوین م که اونجوری 😢منم استرس گرفتم😂

    ۱۱ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    می‌گی مک کویین یاد کارتون ماشین‌ها می‌افتم🤣

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.