ساریژ به قلم اکرم رشیدی (آناهیل)
پارت پنجاه و ششم :
با صدای پرهام ساکت شدند.
_ قهوه نمیخورم، پاشو یکی از اون بطریا که آوردم برات بیار...
سمیرا نچی کرد و مستاصل به او نگاه کرد که همچنان سیگار میکشید.
_ بیخیال پرهام... دوباره مثل اوندفعه حالت بد میشه...
دستش را در هوا تکان داد.
_ زیاد نمیخورم...
هدی و سمیرا خیرهی هم شدند، سمیرا با سر به آشپزخانه اشاره کرد.
_ زحمتش رو بکش، میدونی که کجاست؟
هدی آرام سرتکان داد
مطالعهی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت دیروز تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.