ساریژ به قلم اکرم رشیدی (آناهیل)
پارت پنجاه :
روجا دور خود میچرخد ببیند دیلان کجاست، اورا میبیند که با یکی از نیروهای امدادی در حال صحبت کردن است، او را به وحید نشان میدهد.
_ اوناهاش اونجاست، الان که خواست بره باهاش میرم...
وحید به سمت جایی که روجا اشاره کرد، میچرخد، آفتاب وسط آسمان است، دستش را سایبان چشمانش میکند تا با دقت بیشتر ببیند، ابروهایش بالا میپرد.
_ این که دیلانه!
_ میشناسیش؟
وحید متعجب
مطالعهی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۷ ساعت پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.