پارت چهل و نهم :


وحید خیره‌خیره نگاهش می‌کند، انگار ازحرف روجا متعجب شده است.
_ مگه عمو اون شب اینجا بوده؟!
روجا با گوشه‌ی روسری نخی‌اش کمی از نم صورتش را می‌گیرد.
_ آره... اومده بود عیادت عموقدیر... راستی اونشب عموقدیر خونه‌ی کدوم پسرش بوده؟ اینم نمی‌دونی؟ ولی آخه بابا وقتی میومد اینجا فقط خونه‌ی ننه حلیمه می‌خوابید، ولی آواربرداری اونجا تموم شد... اونجا نبوده...
وحید دستی به موهای

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۸ ساعت پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.