پارت شصت و نهم

زمان ارسال : ۲۷۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

بالاخره همگی اتاق را خالی کردند. فقط مامان ماند. روی صندلیِ کنار تختِ بیمار نشست و درحالی‌که کنجکاوی در چهره‌اش بیداد می‌کرد، گفت:
-قربونت برم واسه‌م می‌گی چه اتفاقی افتاد؟ این پلیسه که انگار به دهنش قفل زدن لام تا کام صحبت نمی‌کنه. تو بگو ببینم قضیه چیه؟
حوصله‌ی حرف زدن را نداشتم. شرحِ اتفاقات پیش آمده فقط حالم را می‌گرفت. بار اولی که برای سرگرد کیانی گفتم هم عصبی‌ام کرد. دی

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.