تراشه مرگ به قلم نیلوفر سامانی
پارت دوازده :
《احساس میکردم به دردی بیپایان و تسکینناپذیر دچار شدهام. خون در رگهایم میجهید؛ اما نه مثل سابق. دیگر خبری از آن حرارت و جنبوجوش نبود! قلب در سینهام میتپید؛ اما انگار منتظر فرصتی بود تا به زندگیِ نکبتبارش پایان ببخشد. در ریههایم نفسی میرفت و برمیگشت؛ اما انگار از نای وجودم ریسمانی بافته بودند تا در سپیدهدم، خودشان را حلقآویز کنند. گفتم سپیدهدم؟ پس بگذار از چش
مطالعهی این پارت حدودا ۸ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
نیلوفر سامانی | نویسنده رمان
فدای تو😁💙
دیروزپرنیان
00اومدم برای پارت های اولی بنویسم که این سبک جدید برای نیلوفر جان چون اولش همه چی خیلی نرمال و آروم بود تا رسیدم اینجا دیدم نه عاشق این سبکتم دختر 🤍 یه امیرسامم بیار اینجا دیگه همه چی حله 😂 ما در حسرت امیرسام موندیم
۴ روز پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت برم عزیزم💙💙 البته قطعا اینجا ملایمتر رفتار خواهم کرد😂😁 اینجا امیرسام نداریم ولی شخصیتهای جذابی خواهیم داشت😁😍
۲ روز پیشپرنیان
00صددرصد شخصیت هایی که به دست شما ساخته بشن جذابن 🤍 آخرین گلوله ثابت کردهه اینو
۲ روز پیشآمینا
10عه.نکنه یاسمین رو بجای الهه دزدیدن.چی شد یهو چه معمایی شد🧐🧐🧐
۵ روز پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
تو پارت امشبمون مشخص میشه💙😁
۲ روز پیشفاطی
00وای خدای من هیجان اینقدر زود..صبر کن برم آرایش کنم..من اصلا آماده نیستم
۵ روز پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
عزیزم😂💙
۲ روز پیشمهلا
00ای وای چی شد💜💜💜💜💜💜💜
۵ روز پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
تو پارت جدیدمون مشخص میشه😁💙
۲ روز پیشنری
00عالییی بود🧡🧡 از همین اول حدس میزنم که یه سری کارا هماهنگ شده بود مثل تصادف . خسته نباشی نیلوفر جان🧡🧡🧡
۳ روز پیشZarnaz
00فکر کنم وارد همون آزمایشگاهی شدیم که داخل خلاصه اش نوشته بودی نه 🤔عالی بود مرسی نیلوفر جونم از همین اول کاری شروع به شک وارد کردن کردی مرسی عزیزم ❤️💋😉
۴ روز پیشZarnaz
00عالی بود مرسی نیلوفر جونم 😍❤️دستت درد نکنه ❤️❤️بی صبرانه منتظر پارت بعدیم 😍
۴ روز پیشZarnaz
00وات چی شد 😲😲چرا اسم خوش این گفت چه شک عظیمی 😱😱 پدربزرگش چی شد🤔
۴ روز پیش
آوا
00وای شتتتتتتت خیلیییییییییی باحال بودددددد مرسی نیلوفر جونم بی صبرانه منتظر پارت های بعدتم