پارت ده :

با تکان‌های آرامی که می‌خورد، پلک‌هایش را بالا داد و از خواب بیدار شد. در وهله اول، همه‌جا را تار می‌دید؛ اما با گذشت چند ثانیه، سو چشمانش برگشت. کاسه چشمانش را چرخاند و اطرافش را از نظر گذراند. اکبری پشت میز نشسته بود و از حرکات انگشتانش بر روی لپ‌ت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.