تراشه مرگ به قلم نیلوفر سامانی
پارت سوم :
دستش را زیر چانهاش ستون کردهبود.پایش را روی پای دیگرش انداخته بود و به آرامی تکانش میداد. به کلاس اولش با نیم ساعت تاخیر رسیده بود و پس از آن، بدون ذرهای استراحت، پایِ کلاسِ درسِ سمشناسی نشستهبود! درسی که ابداً حوصلهاش را نداشت و لحظه شماری می ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آوا
00دلم واقعا براش سوخت بیچاره چقدر یهو بدبختی سرش ریخته الهی ولی مثل همیشه عالیییییییییی بوددد