پارت چهارده :

عصبی داخل شد و در حیاط را به هم کوبید. از میان دندان‌های کلید شده‌اش راهله را صدا زد. چندپله‌ی مابین ساختمان و حیاط کوچک سیمانی را بالا رفت و با دیدن راهله که سراسیمه مقابلش ظاهر شد برسرش فریاد زد:

_ ئایا دەتزانی وەحید هاوسەری دەگرت، ها؟ (تو خ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.