ساریژ به قلم اکرم رشیدی (آناهیل)
پارت چهارده :
عصبی داخل شد و در حیاط را به هم کوبید. از میان دندانهای کلید شدهاش راهله را صدا زد. چندپلهی مابین ساختمان و حیاط کوچک سیمانی را بالا رفت و با دیدن راهله که سراسیمه مقابلش ظاهر شد برسرش فریاد زد:
_ ئایا دەتزانی وەحید هاوسەری دەگرت، ها؟ (تو خ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما