ساریژ به قلم اکرم رشیدی (آناهیل)
پارت سیزده :
صدای آشنایی در گوشش پیچید.
_ الو؟
روجا مردد و با صدای خشدار جواب داد.
_ بفرمایید...
وقتی فهمید استاد ستوده است ابروهایش را باحیرت بالا برد و هدی را بیشتر کنجکاو کرد.
_ سلام استاد... ممنون... من... من راستش چندوقتی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما