پارت صد و یکم

زمان ارسال : ۲۳۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

همانی که دو سال و نیم پیش دفتر کارش را دیزاین کرده بودم! در تک عکسی که در دفترش دیده بودم، بر خلاف الانش خنده بر لب داشت و خبری از اخم‌های درهمش نبود. لزومی نمی‌بینم در مقابل او هم لبخند بزنم اما با احترام "خوش‌وقتم"ی رو به او می‌گویم. نگاه‌هایش به گونه‌ایست انگار به دنبال کوچکترین ایرادی می‌گردد تا مچ طرف مقابلش را بگیرد. همانطور که ایستاده‌ایم حسن آقا، آبدارچی شرکت، با خبر از چایی ت

1469
475,059 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سیتا

    00

    عالی آوا از دست کار های شوهر اش اومده تبریز دیگه کجا بره

    ۸ ماه پیش
  • سارای

    20

    عالییییییی بود مشتاق ادامه رمان، پرقدرت ادمه بده فاطمه جانننننن😘😘

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید