پارت صد

زمان ارسال : ۲۳۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

هرچه بیشتر کار می‌کردیم، بیشتر احساس می‌کردم از برنامه‌ام عقب هستم. با این که جدول زمانبندی دقیقی داشتم و تا به حال پیش نیامده بود که کاری را با تاخیر تحویل بدهم، اما انگار چیزی درونم بود که من را بیشتر به سمت کار هل می‌داد. شاید هم یک نوع وسواس عصبی‌ بود که از نگرانی‌های درونی‌ام نشات می‌گرفت اما من حریفش نمی‌شدم. هرچه که بود، کار زیاد حالم را بهتر می‌کرد. مخصوصا که آن‌قدر فکر و ت

1469
475,049 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هاناخانوم

    ۲۰ ساله 00

    آخی بالاخره همادیدن(البته که هنوز راه درازه آواحتی جدانشده صدرام که هنوعکس نامزدقبلیش رومیزشه)صدراکه اینقدمنتقیه چرابداخلاقه پس اواجان گناه داره خو.. بانولطفاً پارت بلندتربذاریدخو دلمون آب شد🌹

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺دوستان هر پارت این رمان به اندازه‌ی حداقل دو پارت استاندارده.

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺دوستان هر پارت این رمان به اندازه‌ی حداقل دو پارت استاندارده.

    ۸ ماه پیش
  • سارای

    10

    خدایش میزاشتن دق ودلیش رو سر صدرا خالی میکرد😂😂بابا اواجان خواننده های این رمان شماروباهم زوج خوشبخت کردن عروسی هم گرفتیم به بچه هم چیزی نمونده برسیم

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    😅😅🌺

    ۸ ماه پیش
  • دلنیا

    10

    رمان داره به قسمت های لذت بخشش میرسه 😍مثل همیشه عالیههه🤍

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🥰🥰

    ۸ ماه پیش
  • اسرا

    20

    چه اظهارنظری درمورد صدرا گفت عالیه فاطمه خانم

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    😊😊🌺

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید