تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت نود و نهم
زمان ارسال : ۲۳۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
اواسط مهر بود و سوز هوا مهمان شبهای شهر شده بود. از ماشین پیاده میشود و دستش را به کمری که از رانندگی چند ساعته خشک شده میگیرد و شانههایش را رو به عقب میکشد تا قولنج کمرش را بشکند. لرزی از تنش میگذرد و بلافاصله شانههایش را جمع میکند. خیلی وقت بود به تبریز نیامده بود. دلش برای این شهر زیبا و خیابانهای تمیزش تنگ شده بود. حتی برای سوز سرمایی که خیلی زودتر از تهران، شهر را بغل می
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
🥰🥰🥰
۳ ماه پیشسارای
10عالی بودمشتاق ادامه رمان هستم ببین وقتی سمیر اواروبا صدار ببینه چیکار میکنه🤔🤔
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
😊😊قطعا حال خوبی نخواهد داشت.
۸ ماه پیشاسرا
10🙏💞
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🌺🌺
۸ ماه پیشAa
10ممنون برای رمان زیبات🙏💐🌺
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
ممنون برای نگاه قشنگتون🥰
۸ ماه پیش
ناشناس
00داره جالب میشه